ما کجاییم؟
اگه چیزی که میخوام بپرسم زیادی مسخره س منو ببخشید و خوب مدتهاست که ذهن منو به خودش مشغول کرده
"تا به حال شده دلتون برای خودتون تنگ بشه؟"
بازم میگم میدونم این حرف ممکنه کمی مسخره به نظر بیاد ولی چیزیه که من چندصباحیه به شدت دچارش شدم.
من دلم تنگه .برای خودم برای کودکیم برای صداقتو و سادگی و پاکی و خیلی چیزهای دیگم.گاهی وقتا فکر میکنم که ما اینهمه حول میزنیم تا بزرگ بشیم و این صفات آسمونی رو باچی عوض کنیم؟با دروغ؟ریا؟پارتی بازی؟زیر آبزنی؟غیبت؟چاپلوسی؟
برای چی ؟که در عوضش چی گیرمون بیاد؟اینکه همه خیال کنن ما چه آدمای زرنگ و موفقی هستیم؟
درحالی که اینا همش ظاهر سازیه.اما تا کی؟تا کجا؟تا جایی که تا خرخره تو منجلاب دنیا فرو میریم .اونوقت تازه به پشت سرمون نگاه میکنیم و میبینیم تمام صفاتی که مارو از یه حیون متمایز میکرد رو توقمار زندگی مفت باختیم.
که به جایی برسیم که حسرت وفاداری و نمک شناسی سگ و نجابت اسب خیلی چیزای دیگرو بکشیم.یعنی ما از اون سگ و اسب کمتریم.
ظاهر سازی کردن و نقش بازی کردن شده جزئی از و جودمون.چند نفرمون هستن که وقتی پاشون رو از خونه میزارن بیرون خودشون باشن؟
ببخشید اگه من نثرم زیاد جالب نیس.اگه ناراحتتون کردم.غرض فقط درد و دل بود
پیوست1:میدونم که نثرم زیاد جالب نیس و کمی تندم.اما خوب چیکار کنم من بچه جنوب شهرم .یه جایی اون پایین پایین پایین.22سال آزگار با این بیان و این قلم زندگی کردم.پس بالا غیرتا از من یکی نخواید لفص قلم و خیلی کلاس بالا بنویسم.کی میدونه ؟شاید بقول یکی از استادام اینم امضای منه.
بهرحال منمو همه این کاستی ها.این همش رو هم یعنی علی ثاقب نژاد.اگه جز این باشه حس میکنم دارم به خودمو همه دروغ میگم
التماس دعا ازهمه
برای سلامتی آقا امام زمان صلوات بفرست