به زمستان لبخند بزن

سلام دوستان نازنینم

به چند دلیل که ایشالله بعدا بهتون میگم بشدتتتتتتتتت خوشحالم و چون من آدم تک خوری نیستم و دوس دارم دوستامم در خوشحالیم شریک کنم برای همین چندتا از اس ام اس های باحالی که هرروز برام میاد رو براتون گلچین کردم ایشالله که خوشتون بیاد و خنده هیچ وقت از لباتون نره

زن چیست؟

سلاحی است انفرادی با قابلیت کشتار جمعی,اتوماتیک,پرصدا,قابل استفاده در جنگهای خانگی ,با حرف مفت مسلح میشود.صدا خفه کن برروی آن قابل نصب نیس,برد مفید روی مرد تا بیمارستان,برد موثر تا تیمارستان,برد نهایی تا سینه قبرستان است

دنیا اگه مردونگی سرش میشد اسمش دخترونه نبود

خوشا آن کس که اصلا زن ندارد

                                          بلای خانگی بر تن ندارد

هزارن زن فدای موی یک مرد 

                                         فدای گوشه ابروی یک مرد

نمیدانم خدا برجنس ماده

                                       مهر و وفا اصلا نداده

الهی غرق ماتم باشی ای زن

                                       همیشه همدم غم باشی ای زن

کی گفته زن شریک عمر مرده؟

                                         مگه زن میکنه تحم دو زرده؟


این دخترایی که میگن ما هیچ وقت ازدواج نمی کنیم همونایی هستن که سر سفره شام قهر میکنن نیم ساعت بعد تو آشپزخونه شیش برابرشو میخورن

یه زن همیشه میبخشه و فراموش میکنه ولی هیچ وقت نمی ذاره تو فراموش کنی که اون بخشیده و فراموش کرده

شاد باشیددددددددددددد

پیوست :

همه چیز داره خوب پیش میره بالاخره بعد از چند سال ,خدا خودت کمکم کن.مثل همیشه دلم به وجود خودت گرمه چون میدونم تویی که کس بی کسونی پس پشتمو خالی نکن

شب یلدا


در همین حسرت که یک شب راکنارت، مانده ام

در همان پس کوچه ها در انتظارت مانده ام

کوچه اما انتهایش بی کسی بن بست اوست

کوچه ای از بی کسی را بیقرارت مانده ام

مثل دردی مبهم از بیدار بودن خسته ام

در بلنداهای یلدا خسته، زارت مانده ام

در همان یلدا مرا تا صبح،دل زد فال عشق

فال آمد خسته ای از این که یارت مانده ام

فــــــــال تا آمد مرا گفتی که دیگر،مرده دل

وز همان جا تا به امشب، داغدارت مانده ام

خوب می دانم قماری بیش این دنیا نـبود

من ولی در حسرت بُردی،خمارت مانده ام

سرد می آید به چشم مست من چشمت و باز

از همین یلدا به عشق آن بهارت مانده ام./


لپ تاپ بی معنی در شبکه خبر

سلام به همه

لطفا به این عکس دقت کنید

http://irinn.ir/sitefiles/13911017/%D8%B3%DB%8C%D8%A7%D8%B3%DB%8C/%DA%AF%D9%88%DB%8C%D9%86%D8%AF%D9%87%201.jpg

من تا جایی به خاطر دارم گویندگان خبر در همه جا برای اجرای برنامه یا از اتوکیو و یا از کاغذ جلوی دستشون یا به قول خودشون تکس استفاده میکنند حالا میشه یکی به من بگه فلسفه حضور و نقش این لپ تاپ در این اینجا چیه؟

چون من که هرچی فکرکردم به هیچ نتیجه منطقی و عقلانی نرسیدم 

آخه خوب شما که میخواید خلاقیت های بقیه شبکه های خبری رو بدوزدید حداقل درست کپی کنید .آخه توی کدوم شبکه خبری حرفه ای یه همچین چیزی دیدید؟بی بی سی؟سی ان ان؟فکس نیوز؟الجزیره؟voa?آخه کجا؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

آخه گوینده ای که باید یه چشمش به تکس یا اوتوکیو باشه و همزمان باید هواسش به پشت صحنه باشه با لپ تاپی که به هیچ جا هم وصل نیس و به احتمال قوی حتی روشن هم نیس چی کار میتونه بکنه؟

من نمی دونم مدیران شبکه خبر این خلاقیت های مسخره و بی ربط رو از کجاشون در میارن؟

شما محض رضای خدا چهار تا گوینده باسواد و حرفه ای ندارید اونوقت لپ تاپ رو میذارید جلوش که چیکار کنه؟اخبارو آنلاین از تلکس های خبری بخونه اونم توی یه استودیو آکوستیک که اصلا امکان اتصال بی سیم به اینترنت رو نداره؟تکس اخبارو براش ریختین توی هارد لپ تاپ؟آخه پس چی؟؟؟؟؟؟؟؟

جالب اینجاس که حتی این حرکت به زعم حضرات حرفه ای و خلاقانه هم فقط برای برخی از گویندگان خاص شبکه خبر مثل همین خانم و چند نفر دیگه اجرا میشه مثل اینکه توی این سازمان خانوادگی دوستان حتی بین فک و فامیل هم فرق قائل میشوند

کاش مدیران سیما به جواب این چند سوال کمی فکر کنند:

جایگاه رادیو تلوزیون ایران در بین رادیو و تلوزیون های دنیا کجاست؟

آخرین باری که یک مجری و گوینده ایرانی به نمایندگی از صدا و سیما در فستیوال های بین المللی درخشید کی بود؟

آخرین باری که یک مجری بین المللی در حد کسانی چون لری کینگ ؟اپرا وینفره ؟لرا هانسون ؟به ایران اومدند کی بوده؟

ای کاش حداقل کسی معنی لغاتی مثل حرفه ای گری و نو گرایی و خلاقیت رو برای مدیران سازمان ترجمه میکرد تا حداقل تنها رادیو و تلوزیون ایران کمتر مایه شوخی و مسخره شبکه های خارجی و شبکه های اچتماعی بشه


دشت بلا

 گفت محمد که ز دشت بلا                                    بي‌سر آيند حسين مرا
اي لب تو تشنه‌ترين غنچه‌ها                                  کرده غمت با دل خونم چه‌ها
دل خوشي و عشق نگردند جمع                             شاهد من آتش و اشک است و شمع
طوطي اگر در قفس آئينه داشت                             چلچلة ما غم ديرينه داشت
غصه حريف دل مشتاق نيسته                                 رکه کند شکوه ز عشاق نيست

نام شاعر:نادر بختياري

نتایج تحقیقات

نتایج آخرین تحقیقات ثابت کرده که:

مردان متاهل بیشتر از مردان مجرد عمر میکنند

اما




اما



اما



اما



اما



اما



همین تحقیقات میگه مردان متاهل بیشتر از مردان مجرد آرزوی مرگ میکنند


فراررسیدن عید سعید قربان و غدیر پیشاپیش مبارککککککککککککککککککککککککککککککککککککککککککک

عید سعید فطر مبارک

 بگذشت مه روزه ، عيد آمد و عيد آمد

    بگذشت شب هجران، معشوق پديد آمد

 

آن صبح چو صادق شد، عذراي تو وامق شد
   معشوق توعاشق شد، شيخ تو مريد آمد

 

شد جنگ و نظر آمد، شد زهر و شکر آمد
شد سنگ و گهر آمد، شد قفل و کليد آمد

 

جان از تن آلوده، هم پاک به پاکي رفت
هرچند چو خورشيدي بر پاک و پليد آمد

 

از لذت جام تو دل مانده به دام تو
 جان نيز چو واقف شد، او نيز دويد آمد

 

بس توبه شايسته برسنگ تو بشکسته
بس زاهد و بس عابد کو خرقه دريد آمد

 

باغ از دي نامحرم سه ماه نمي زد دم
بر بوي بهار تو، ازغيب رسيد آمد
مولوی

پوشش مجریان سیما

بحث پوشش و آرایش چهره مجریان سیما یکی از بحث هایی هس که از قدیم الایام در محافل مختلف رسانه ای بین منتقدان و صاحب نظران در جریان بوده و هر از گاهی بخش نامه ها و دستور اعمل های مختلف و بعضا جالبی از طرف مدیران صدا و سیما برای این قشر صادر میشود.در تمام این سالها سیاست سازمان بر این بوده که مجریان رو با چهره هایی کاملا اسلامی و ساده جلوی دوربین بفرسته هرچند که ظاهر بعضی از این آقایون و خانوم ها در بیرون از محیط صداوسیما و ناشیگری بعضی از عوامل در انتخاب نوع گریم باعث میشه مردوم متوجه بشند این ظاهر ساده و اسلامی و فقط مربوط به جلوی دوربینه و درواقع حجاب و استفاده از چادر برای این خانم ها که اغلب اصلا اعتقادی بهش ندارن فقط نوعی ابزار رسانه ایه.

از خاطراتی که بنده به شخصه به یاد دارم مجری بود که صبح با چادر و مقنعه در شبکه 1اجرا میکرد و عصر با مقنعه و مانتو در شبکه تهران حالا واقعا کدام یکی از اینها پوشش اصلی این خانوم بود خدامیدونه .

نکته جالب دیگه اینه که بعضی از این خانم ها اونقدر با چادر بیگانه اند که در روز های اول اجراشون حتی طریقه درست سر کردن و یا روی سر نگاه داشتن چادر رو هم بلد نیستند . البته من اسم نمی یارم ولی یکی از مجریانی که الانم ممنوع التصویر هستند و با آیتمی در شبکه یک به شهرت رسیدند روز اولی که قرار بود با آن چادر که در نوع خودش جدید هم بود و بعدا به چادر ملی مشهور شد بسختی چادر رو روی سرشون نگه میداشتند و کاملا مشخص بود که اصلا میونه خوبی با چادر ندارند و جالب اینجا بود که بسیاری از خانم هایی که پس از اجرای ایشون تماس گرفتند روی این نکته اتفاق نظر داشتند و میگفتند انگار به زور چادر رو سر این خانم کردند

شاید اگر یکبار هم که شده میامدیم و به مقوله پوشش مجریان سیما خیلی تخصصی نگاه میکردیم حالا یک آقای مجری در برنامه قبل از افطار با شلوار قرمز رنگ جلوی دوربین نمی آمد

جالب اینجاس که اکثر این خانم ها و آقایونبرای توجیه اشتباهشون یک جمله دهن پرکن اختراع کرده اند(ما خواستیم ساختار شکنی کنیم)ولی غافل از اینکه خیلی از این خانم ها و آقایون اصلا ساختار رو نمیشناسند که بخواهند بشکنددش

ادامه دارد..........

تولحظه های آسمونیتون مارو هم از یاد نبرید

طنز ماه رمضان

خداوند دید مرد گرسنه است نان را آفرید. دید تشنه است آب را آفرید. دید در تاریكی است نور را آفرید. دید هیچ مشكل دیگه ای نداره زن را آفرید

********************

بیشتر مردها 2 آرزوی بزرگ دارند، اول داشتن خونه، دوم داشتن ماشین برای فرار از خونه

********************

سریع ترین دوربین جهان اختراع شد . این دوربین می تونه از خانوم ها در لحظه ای كه دهانشون بسته است عكس بگیره 

********************

وقتی زنت خونه نیست چه كار می‌كنی؟ استراحت. وقتی هست چی؟ استقامت

********************

اگر دیدی مردی در ماشین رو برای خانمی باز کرد مطمئن باشید که یا ماشین نو است یا خانم

********************

قانون دوم نیوتن: عشق در پسرها هرگزاز بین نمی رود، بلکه از دختری به دختر دیگر انتقال می یابد

********************

می دونی فرق پیردختر با پیر پسر چیه؟

اولی موفق نشده ازدواج کنه

دومی موفق شده ازدواج نکنه

********************

اولی: امان از دست این زنها! زنم تمام دارائی ام را برداشت و رفت

دومی: خوش به حالت! زن من تمام دارائی ام رو برداشت و نرفت

********************

یه مرد احمق به یه زن میگه ساکت باش اما یک مرد دانا به یه زن میگه نمی دونی وقتی لبهات بسته اند چقدر خوشکل میشی

********************

زن: عزیزم! یادته روز خواستگاری وقتی ازت پرسیدم چرا می خوای با من ازدواج کنی، چی گفتی؟

شوهر: آره، خوب یادمه

گفتم: می خواهم یک نفر را در زندگی خوشبخت کنم. زن: خوب، پس چی شد؟

شوهر: خوب، خوشبخت کردم دیگه

زن: کیو خوشبخت کردی؟

شوهر: همون بیچاره ای رو که ممکن بود با تو ازدواج کنه

********************

مردی تعریف می کرد که با دو دوستش به جنگل های آمازون رفته بود و در آنجا گرفتار قبیله زنان وحشی شدند و آنها دو دوستش را کشتند. وقتی از او پرسیدند چرا تو زنده ماندی؟ گفت: زن های وحشی آمازون از هر یک از ما خواستند چیزی را از آنها بخواهیم که نتوانند انجام بدهند. خواسته های دو دوستم را انجام دادند و آنها را کشتند. وقتی نوبت به من رسید به آنها گفتم: لطفا زشت ترین شما مرا بکشد

********************

یک روز سه زن که سر یک چیز پیش پا افتاده دعوایشان شده بود در کلانتری با صدای بلند داد و بیداد راه انداخته بودند. طوری که کم مانده بود شیشه ها ترک بردارند. ظاهرا قصد ساکت شدن هم نداشتند. اما وقتی مامور پلیس به آنها گفت که اول کسی که بزرگ تر از دو نفر دیگر است، حرفش را بزند، همه آنها ساکت شدند

********************

قبل از رفتن به جنگ یکی دو بار و پیش از رفتن به خواستگاری سه بار برای خودت دعا کن.

یک دانشمند لهستانی

********************

به دلیل بالارفتن سکه فردا روز جهانی به اجرا گذاشتن مهریه است .به این فکر کنید که دیه ارزانتر از مهریه است!!!

********************

قدرت دید خانوم ها: یک تار مو را روی کت شوهرشان می بینند اما یک تیر چراغ برق را هنگام رانندگی نمی بینند

********************

یادت باشه دنباله 3 چیز ندویی : 1ـ اتوبوس 2 ـ مترو 3 ـ دختر . حالا چرا؟ چون هر کدومشون برن10 دقیقه بعد یکی دیگه میاد 

********************

دو تا دختر داشتند با هم صبحت می كردند. دختر اولی: تو چرا اینقدر به نامزدت علاقه نشون میدی؟ دختر دومی: می‌دونی، آخه اون پولداره، ... مهربونه، ... پولداره، ... جوونه، ... پولداره، ... قد بلنده، ... پولداره

********************

دختره میره تعلیم رانندگی ... ازش میپرسند چطور بود ؟ میگه : بد نبود ! اما معلمش خیلی مذهبی بود. میگن : واسه چی؟ میگه : والا من هر كاری میكردم هر جایی می پیچیدم میگفت : یا اباالفضل ...یا حضرت عباس...یا امام حسین

پروانه وثوق یا «مادرترزا» ی ایران درگذشت

پروفسور پروانه وثوق رئیس هیئت امنای بیمارستان فوق تخصصی سرطان محک دیروز در 78 سالگی درگذشت.

مجله مهر: فولکس قورباغه ای خانم دکتر، برای اهالی خیابان ظفر، یک نشانه دوست داشتنی بود. نشانه ای که روزی چند بار حوالی بیمارستان علی اصغر(ع) دیده می شدو از حضور کسی خبر می داد که زندگی اش را وقف کودکان مبتلا به سرطان کرده بود . کسی که زندگی در اروپا را رها کرده بود تا در کنار بچه های سرطانی ایران زندگی کند و به داد آن ها برسد. حالا اما بچه های سرطانی ایران داغدارند. چرا که دیگر نمی توانند محبت را از چشمان او بیاموزند. چشم هایی که دیروز برای همیشه بسته شد.

پروفسور پروانه وثوق، متولد اسفندماه 1314 در تفرش بود. او دکترای عمومی خود را در سال 1342 از دانشکده علوم پزشکی تهران دریافت کرد و دوره‌های تخصصی و فوق تخصصی‌اش را در دانشگاه‌های کمبریج، ماساچوست و ایلینوی گذراند و دوره تکمیلی پزشکی را در دانشگاه واشنگتن سپری کرد. اما با پایان تحصیلاتش دوباره به ایران برگشت و در سال 1350 در بیمارستان حضرت علی‌اصغر (ع) مشغول به کار شد.آغاز کرد.بیمارستان های «مفید» و «کودکان تهران» هم از جمله مراکز درمانی بود که پروفسور وثوق در آنها به طبابت مشغول بود.

 

پروفسور وثوق که از مؤسسان رشته فوق تخصصی خون و سرطان کودکان در ایران بود ، نخستین بخش هماتولوژی و آنکولوژی را در بیمارستان علی اصغر راه‌اندازی کرد و از ده سال پیش با راه اندازی بیمارستان تخصصی محک روز و شب خود را در بیمارستان می گذراند .
او رئیس هیئت امنای بیمارستان تخصصی محک هم بود و تا آخرین روزهای عمر خود، علاوه بر ریاست هیئت امنای موسسه خیریه حمایت از کودکان مبتلا به سرطان (محک) به امر تعلیم و تربیت دانشجویان پزشکی و نیز درمان کودکان مبتلا به سرطان اشتغال داشت.

همکارانش می گفتند: بارها به ایشان پیشنهاد شده که برای مشاغل تحقیقاتی در ازای دریافت حقوق هنگفت و امکانات دیگر ساکن کشورهای اروپایی و آمریکایی شود. ولی او خدمت رایگان به کودکان سرطانی وطنش را برگزید.

مرحومه وثوق در سالهای خدمات موثر پزشکی خود، کودکان سرطانی بسیاری را از سراسر جهان درمان کرده و به آنان سلامتی را بازگردانده بود و هیچ گاه ازدواج نکرد. شاید به همین خاطر باشد که برخی به او لقب«مادرترزای ایرانی» داده اند.

مراسم تشییع جنازه و خاکسپاری مرحومه وثوق فردا سه شنبه 31 اردیبهشت ماه، ساعت 9 صبح از مقابل بیمارستان فوق تخصصی سرطان کودکان «محک» آغاز خواهد شد... ضمن این که مراسم ترحیم او هم روز پنج شنبه 2خردادماه از ساعت 14:30 تا 16 در مسجد جامع شهرک غرب برگزار خواهد شد.

اگه دخترها سربازی برن اینجوری میشه


صبحگاه:
فرمانده: پس این سربازه ها (بجای واژه سرباز برای خانمها باید بگوییم سربازه !)
کجان؟

معاون: قربان همه تا صبح بیدار بودن داشتن غیبت میکردن

ساعت 10 صبح همه بیدار میشوند...

سلام سارا جان

سلام نازنین، صبحت بخیر

عزیزم صبح قشنگ تو هم بخیر

سلام نرگس

سلام معصومه جان

ماندانا جون، وای از خواب بیدار میشی چه ناز میشی



...



صبحانه:

وا...اقای فرمانده، عسل ندارید؟

چرا کره بو میده؟

بچه ها، من این نون رو نمیتونم بخورم، دلم نفغ میکنه

آقای فرمانده، پنیر کاله نداری؟ من واسه پوستم باید پنیر کاله بخورم


...



بعد از صبحانه، نرمش صبحگاه (دیگه تقریبا شده ظهرگاه)


فرمانده: همه سینه خیز، دور پادگان. باید جریمه امروز صبح رو بدید

وا نه، لباسامون خاکی میشه ...

آره، تازه پاره هم میشه ...

وای وای خاک میره تو دهنمون ...


من پسر خواهرم انگلیسه میگه اونجا ...


...



ناهار

این چیه؟ شوره

تازه، ادویه هم کم داره

فکر کنم سبزی اش نپخته باشه

من که نمی خورم، دل درد میگیرم

من هم همینطور چون جوش میزنم

فرمانده: پس بفرمایید خودتون آشپزی کنید!

بله؟ مگه ما اینجا آشپزیم؟ مگه ما کلفتیم؟

برو خودت غذا درست کن

والا، من توخونه واسه شوهرم غذا درست نمی کنم، حالا واسه تو..



چون کسی گرسنه نبود و همه تازه صبحانه خورده بودند، کسی ناهار نخورد


...



بعد از ناهار

فرمانده: کجان اینا؟

معاون: رفتن حمام


فرمانده با لگد درب حمام را باز میکنید و داد میکشد ، اما صدای داد او در میان جیغ سربازه ها گم میشود...

هوووو....بی شعور

مگه خودت خواهر مادر نداری...

بی آبرو ******** بیرون...

وای نامحرم...

کثافت حمال...

(کل خانم ها به فرمانده فحش میدهند اما او همچنان با لبخندی بر لب و چشمانی گشاده ایستاده است!!)

...

بعد از ظهر

فرمانده: چیه؟ چرا همه نشستید؟

یه دقیقه اجازه بده، خب فریبا جان تو چی میخوری؟

جوجه بدون برنج

رژیمی عزیزم؟

آره، راستی ماست موسیر هم اگه داره بده میخوام شب ماسک بزنم.

...

شب در آسایشگاه

یک خانم بدو بدو میاد پیش فرمانده و ناز و عشوه میگه: جناب فرمانده، از دست ما ناراحتین؟

فرمانده: بله بسیار زیاد!

خب حالا واسه اینکه دوباره دوست بشیم بیایید تو آسایشگاه داره سریال فرار از زندان رو نشون میده، همه با هم ببینیم

فرمانده: برید بخوابید!! الان وقت خوابه!!

فرمانده میره تو آسایشگاه:

وا...عجب بی شعوری هستی ها، در بزن بعد بیا تو

راست میگه دیگه، یه یااللهی چیزی بگو

فرمانده: بلندشید برید بخوابید!

همه غرغر کنان رفتند جز 2 نفر که روبرو هم نشسته اند

فرمانده: ببینم چیکار میکنید؟

واستا ناخونای پای مهشید جون لاکش تموم بشه بعد میریم.

آره فری جون؛ صبر کن این یکی پام مونده

فرمانده: به من میگی فری؟؟ سرباز! بندازش انفرادی.

سرباز: آخه گناه داره، طفلکی

مهشید: ما اومدیم سربازی یا زندان! عجبا